loading...
مجله اینترنتی دی ال
حسين بازدید : 772 دوشنبه 26 تیر 1391 نظرات (1)
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه آقا شما را به خدا یقمو ول کنین گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشه
بلیطای اصفهان از ?? تومن به ?? تومن کاهش پیدا می کنه اصفهانیا اعتراض می کنن ازشون میپرسن واسه چی اعتراض کردین می گن چون قبلا که پیاده می رفتیم ?? تومن به نفعمون بود اما حالا ?? تومن به نفعمونه
اصفهانیه زنش میمیره رو سنگ قبر زنش مینویسه: اشرف الملوک همسر دکتر رضایی : متخصص قلب و عروق واقع در خیابان انقلاب ساختمان پزشکان پلاک ??? ساعت کار ? صبح تا ? بعداز ظهر تلفن:…
اصفهانیه میره مکانیکی، به تعمیرکار می گه: قطره روغن تو موتور، ? لیوان آب تو رادیات، ? لیتر بنزین تو باک بریز. تعمیرکاره می گه: لاستیکتم کم بادس! می خوای توش بگوزم؟
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش به پیکنیک می رن که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه خانوم دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن بچه رو آب برد!!!
اصفهانیه کارت اینترنتش تموم میشه میندازتش تو آب جوش
یکبار یه اصفهانی خونش آتیش میگیره یه تک زنگ به آتش نشانی می زده
اصفهانی تف میکنه آب بدنش کم میشه
اصفهانیه موبایل می خره صفرشو می بنده
اصفهانیه داشته رو خودش یخ می ریخته. میگن چرا این کارو می کنی میگه می خوام سرما بخورم. میگن چرا؟ میگه : آخه یه پنی سیلین دارم داره تاریخ مصرفش میگذره !
اصفهانیه می‌ره سربازی وقتی برمی‌گرده بابا و داداششو با کلی ریش می‌بینه می‌زنه زیر گریه می‌گه بگین چی شده من طاقت دارم. باباش می‌گه کره‌ خر چرا ریش تراشو با خودت برده بودی؟!
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کنم.
یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مرضيه دهقاني در تاریخ 1348/10/11 و 20:52 دقیقه ارسال شده است

خوب بود ولي خيلي ريز نوشته ايد


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    قهرمان این فصل لیگ برتر
    آمار سایت
  • کل مطالب : 101
  • کل نظرات : 59
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 38
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 362
  • بازدید سال : 2,097
  • بازدید کلی : 126,408
  • کدهای اختصاصی

    پیج رنک


    log

    javahermarket